سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جوونه ی سیب

 

 

دارم میرم خداحافظ وطن بالاخره دارم میرم دانشگاه

البته زود میام غصه نخورید

بای بای

 شاد زی تند تند

 

ناگریز از سفرم بی سر و سامان چون باد

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

 کوچ تا چند؟ مگر میشود از خویش گریخت

بال تنها غم غربت به پرستو ها داد

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد!

                            برادر فاضل


نوشته شده در پنج شنبه 88/11/29| ساعت 10:6 صبح| توسط سارا| نظرات ( )

 

 

سلام چون دوستان خیلی سوال میکنند من 5شنبه دارم میرم تبریز

 بعضی وقتا که هی هوایی میشم به سرم میزنه کاری بکنم که نباید بکنم

مثل آلان!

که دارم خودمو به در و دیوار میکوبم که یادش نکنم از دست خودم کفری میشم

بعضی وقتا دلم میخواد پرواز کنم دلم میخواد فریاد بزنم....

تبریز که بودم میرفتم سر پل هوایی و داد میزدم حتی خودمم صدای خودمو نمیشنیدم بعد مهدی بهم میگفت دیوونه!

دیوونه مگه دیوونه ها دل ندارن! مگه عیب داره دیوونه باشم از دست این دنیا باید دیوونه شد . تازه اینجوری بهتره همه میگن دیوونست کاری باهاش ندارن میشی شکل یه بچه ی معصوم که کسی کاری به کارش نداره

 وقتی دیوونه میشم شعر میگم شعر میخونم

 

زرد ونیلی و بنفش

سبز وآبی وکبود!

با بنفشه ها نشسته ام

سالهای سال

صبح های زود.

در کنار چشمه ی سحر

سر نهاده روی شانه های یکدگر

گیسوان خیس شان به دست باد

چهره ها نهفته در زلال عطر های گرم

 میتراوود از سکوت دلپذیرشان

بهترین ترانه

 بهترین سرود!

مخمل نگاه این بنفشه ها

میبرد مرا سبکتر از نسیم

از بنفشه زار باغچه

 تا بنفشه زار چشم تو -که رسته در کنار هم-

زرد ونیلی و بنفش

سبز و آبی و کبود

با همان سکوت شرمگین

با همان ترانه ها و عطر ها

بهترین هرچه بود و هست

بهترین هرچه هست و بود!

در بنفشه زار چشم تو

من ز بهترین بهشتها گذشته ام

من به بهترین بهار ها رسیده ام.

ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من

لحظه های هستی من از تو پر شده

آه!

در تمام روز

در تمام شب

در تمام هفته

در تمام ماه

 در فضای خانه کوچه راه

در هوا زمین درخت سبزه آب

در خطوط در هم کتاب

در دیار نیلگون خواب!

 ای جدایی تو بهترین بهانه ی گریستن!

بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام

 ای نوازش تو بهترین امید زیستن!

در کنار تو

من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام.

 در بنفشه زار چشم تو

برگهای زرد و نیلی و بنفش

عطرهای سبز وآبی و کبود

نغمه های ناشنیده ساز میکنند

بهتر از تمام نغمه ها و سازها!

روی مخمل لطیف گونه هات

غنچه های رنگ رنگ ناز

برگهای تازه تازه باز میکنند

بهتر از تمام رنگها و رازها!

خوب خوب نازنین من!

نام تو مرا همیشه مست میکند

بهتر از شراب

بهتر از تمام شعر های ناب!

نام تو  اگرچه بهترین سرود زندگی است

من تو را

        به خلوت خدایی خیال خود:

بهترین بهترین من خطاب میکنم

        بهترین بهترین من!

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 88/11/27| ساعت 11:18 صبح| توسط سارا| نظرات ( )

آپ ویژه ی ولنتاین

 

 

 

روز عشق مبارک

 

 

نخند نازنینم ...نخند....
این روزها شک دارم به تمام شادی های زیر پوستی آدمها...
به آدمها ....به باور های بی بنیادشان....
اصلا شک دارم به این قلب ها..... به این برادری نا همخون....به این دهکده ی جهانی از اساس قحطی زده...به این عشق های اساطیری!

روزنامه ها مینویسند که....و من می خوانم که....
اخبار میگوید جایی برای زلزله زدگان هائیتی سرود میخوانند...
من میبینم جایی قلب های مقدسی هستند که هنوز  زنده اند...
و قانون طبیعت میگوید همه چیز به مرور زمان فراموش میشوند!!!
سایت ها مینویسند روز عشق است....

 راستی عشق هم فراموش میشود؟

جوابی برای قلب های شکسته هست؟؟؟؟
روزنامه ها... سایت ها... اخبار ...حواسشان جایی است و نگاه من جایی دیگر!
نخند نازنینم ....نخند!
این رازی است که سر به مهر سینه ی تو دارد این روزها....بگذار فریاد بزنم!...

با من نگو از قرار ها ...نگو از هم خویشی نگو از هم کیشی...
بگذار بگویم که این قلب مقدس... عشق پاک...کیش ما بهانه است!
بگوییم که دوست داشتن را چه بد معنا کرده اند!
بگویم آنها که قلب تو را میشکنند....نه فقط به جان تو نه فقط به قلب تو که به روح تو نیز مدیونند!
بگویم که مجنون ها و فرهادهایشان کجاند که این روزها هر ویرانگر دارد لیلا وشیرینی را قربانی میکنند!
کجاست آرش کمانگیر کجاست غیرت و مردانگی؟!!!
کجاست که موج بیاید ببرد یکسره این عشق های غم زده را!

به لبخند رهگذر مشکوکم... غریبه ها با لبخند میایند انگاری...همیشه ی خدایی بعد هوایی رفتنی میشوند
دل بی گلایه ی ما که رفتن بلد نیست! بلد نبود...میشکند.... میمیرد!
یادت باشد یاد کودکم بدهم قلب خویش را به غریبه ها ندهد!
یادم باشد یادش بدهم قلبش تنها بی حضور غریبه ها قلب است!
یادم باشد یادش بده قلب انسان.. ایمان انسان .. روح انسان است
یادم باشد یادش بدهم جمله های تکراری دوست داشتن بازی کلمات است ....بازی زبان است!
دوست داشتن در قلب است در روح است... نه در زبان!
....حالا بخند نازنینم ....بخند!....غریبه ها تاب لبخندت را ندارند
این بار یادت باشد دعا کنی خدا طوفان بیفکند به دنیای بی عشقی بی آنکه نوح ناجی شود
دعا کن نازنینم....دعا کن.

 

 

 

 

 

چند تا عکس قشنگ گذاشتم

 

 

 

 

 


نوشته شده در شنبه 88/11/24| ساعت 10:50 عصر| توسط سارا| نظرات ( )

آسان است برای من

 که خیابان هارا تا کنم

 ودر چمدانی بگذارم

که صدای باران را جز تو کسی نشنود

آسان است به درخت انار بگویم

انارش را خود به خانه ی من آورد

آسان است برای من

آفتاب را

سه شبانه روز بی آب ودانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم

که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود

وآسان است

 که چهچه ی گنجشک را ببافم

وپیراهن خوابت کنم

آسان است برای من به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد

برای من آسان است

به نرمی آبها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم

آسان است نا ممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگویید(بس کن رفیق)!

...

اما...!

آسان نیست معنی مرگ را بدانم

 وقتی تو به زندگی آری گفته ای!

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/11/22| ساعت 2:2 صبح| توسط سارا| نظرات ( )

در زیر بار حادثه می‌خواست بشکند

         یک لحظه از خاطر پریشان من گذشت

         " بر شانه های تو "

  بر شانه‌های تو

 می‌شد اگر سری بگـذارم

         و این بغض درد را

         از تنگـنای سینه برآرم به های های

آن جان پناه مهر

شاید که می‌توانست

      از بار این مصیبت سنگـین آسوده‌ام کند./

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 88/11/20| ساعت 11:19 صبح| توسط سارا| نظرات ( )

   1   2   3      >

قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت

مرجع وبلاگ نویسان جوان

مرجع کد آهنگ

زیباترین قالبهای وبلاگ

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سایت خدماتی تک بیست

دریافت کد ستاره باران در وبلاگ

بهمن 1388 - جوونه ی سیب

مرجع وبلاگ نویسان جوان